با کودکان استثنایی چگونه رفتار کنیم؟
از نظر آموزشی، امروزه واژه استثنایی به کودکانی اطلاق میشود که از جهات مختلف ذهنی، جسمی، عاطفی و اجتماعی تفاوت قابل ملاحظهای با دیگر کودکان همسال خود دارند، به نحوی که به لحاظ همین تفاوتهای محسوس قادر نیستند از برنامههای درسی عادی که اصولا برپایه ویژگیها و تواناییهای مشترک بیشتر کودکان در سنین مختلف تنظیم شده است، به طور بایسته و شایسته بهرهمند شوند، بنا بر این تعریف، واژه کودکان استثنایی، کودکان تیزهوش، عقبمانده ذهنی، نابینا، ناشنوا، ناسازگار، معلولین جسمی حرکتی و ناتوان در یادگیری خاص و نظایر آن را شامل میشود.
واژه معلول به کسانی اطلاق میشود که به علت نقص جسمی، ذهنی یا اختلال رفتاری شدید، مشکلات و مسائل خاص دارند و به توجه فوقالعاده نیازمندند. در واقع اصطلاح معلول دارای شمول محدودتری است. به دیگر سخن، هر کودک معلول، استثنایی نیز است، اما هر کودک استثنایی لزوما معلول نیست؛ بنابراین نباید واژههای استثنایی و معلول به طور مترادف به کار رود.
بچههای عجیب
به طور کلی از نظر آموزشی به این گروهها استثنایی گفته میشود:
1 - کودکان کمتوان یا عقبمانده ذهنی یا کودکان آهسته گام.
2- کودکان مبتلا به اختلال در یادگیری خاص.
3 - کودکان سازش نایافته یا ناسازگار.
4 - کودکانی که دارای اختلالات گویاییاند.
5 - کودکانی که دچار نارساییهای شنواییاند.
6- کودکانی که دچار نارساییهای بیناییاند.
7 - کودکانی که به بیماریهای مزمن خاص از قبیل بیماری قند، صرع و غیره دچارند.
8- کودکانی که دچار نقص عضو یا فلج مغزی یا حرکتیاند (معلولین جسمی حرکتی).
9 - کودکانی که دارای معلولیتهای مضاعفاند.
10- کودکان تیزهوش و پراستعداد.
براساس بررسیها و آمارهای مجامع علمی و فرهنگی بینالمللی نظیر یونسکو و برخی کشورهای غربی، در
حدود 10 تا 15 درصد از کودکان مدرسهرو (18 7 سال یا 17 6 سال) هر کشور بنابر تعریفی که ارائه
شد، استثناییاند و به توجه خاص آموزشی نیاز دارند؛ به عنوان مثال در سال 1994، دفتر آموزش کودکان
معلول در آمریکا اعلام کرد که حدود 12 درصد از کودکان، از تولد تا 19 سالگی به نحوی دچار معلولیتاند و به آموزش ویژه نیاز دارند.
در واقع برخلاف آنچه عمدتا در اذهان تداعی میشود، آموزش و پرورش استثنایی لزوما به معنای جداسازی
و انتقال کودک از مدرسه عادی به مدرسه استثنایی نیست، بلکه آموزش استثنایی برنامهای تنظیم شده براساس
ارزیابیهای مستمر و جامع برای کودک از تولد تا پایان زندگی و همراه با خانواده، مدرسه و اجتماع است.
بنابراین ایجاد کلاسها و مدارس خاص برای کودکان استثنایی هدف نیست، بلکه برخاسته از یک ضرورت
آموزشی است؛ زیرا با حضور دو سه نفر کودک استثنایی در یک کلاس معمولی 40 یا 50 نفری، معلم قادر
نخواهد بود آن گونه که شایسته است به تفاوتهای فردی توجه داشته باشد، بخصوص زمانی که تفاوت
موجود میان این دو سه نفر کودک استثنایی با دیگر کودکان قابل ملاحظه باشد، اگر معلم بخواهد توجه
بیشتری به این کودکان، که نیاز بیشتری دارند، مبذول دارد ناگزیر است از وقت آموزش و هدایت دانشآموزان دیگر بکاهد و بهعکس.
حقیقت آن است که رشد فرهنگی و اعتلای ارزشهای هر ملتی بستگی به میزان توجه آنها به حقوق حقه همه
افراد جامعه به طور اعم و افراد استثنایی به طور اخص دارد. لذا باید شیوهای اتخاذ شود که این کودکان
استثنایی به تناسب ویژگیهای خود از برنامههای آموزشی برخوردار شوند. در نیل به این هدف است که
وقتی مدرسه عادی از نیروی انسانی مجرب (روانشناسان، کارشناسان و معلمان) برنامههای فوقالعاده
راهنمایی و مشاورههای خاص آموزشی برخوردار نیست، کودکان استثنایی ناگزیر روانه مدارس خاص
میگردند؛ مدارسی که دارای معلمان آموزش ویژه استثنایی، برنامه ویژه آموزشی و پرورشی و وسایل و لوازم خاص آموزشیاند.
با نگاه کلی به وضعیت خاص کودکان استثنایی به تعبیری که پیشتر بدان اشاره شد و با توجه به نیازهای خاص آنان اعم از نیاز به نیروی انسانی مجرب و ورزیده و وسایل آموزشی و کمک آموزشی و با در نظر گرفتن شرایط جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی کشور، توزیع این کودکان در شهرها و روستاهای دور و نزدیک و پذیرفتن ضرورت آموزش و پرورش استثنایی برای تعلیم و تربیت این کودکان عمدتا 2 راه بیشتر به نظر نمیرسد. اول آن که کودک یا کودکان استثنایی در هر نقطه و مدرسهای که هستند بمانند و امکانات، اعم از کارشناسان متخصص، معلمان ویژه، وسایل و تجهیزات آموزشی و کمک آموزشی در آن محل فراهم شود. اگر این طریق مقدور نباشد ناگزیر باید تدبیری دیگر اندیشید. واقعیت این است که به سبب کمبود نیروی انسانی مورد نیاز و تجهیزات آموزشی، بسختی میتوان در سطوح مختلف کشور چنین امکانی فراهم کرد. در این مورد، حتی کشورهای غربی نیز دچار تنگناها و محدودیتهای مختلفاند
طریق دوم، استفاده از حداکثر امکانات، اعم از نیروی انسانی متخصص و مجرب، وسایل و تجهیزات
آموزشی، متمرکز کردن آنها در چندین مدرسه خاص و فرستادن کودکان استثنایی به آن مدارس است؛ البته
میتوان این روش را به اشکال مختلف از قبیل دایر کردن برنامه فوقالعاده آموزش استثنایی در مدارس
عادی ایجاد کلاسهای نیمه وقت و تمام وقت در مدارس و تاسیس مدارس روزانه و شبانهروزی اجرا کرد.
این شیوه از آموزش و پرورش کودکان استثنایی شامل همه کودکان استثنایی اعم از تیزهوش، نابینا، ناشنوا و
عقبمانده ذهنی است؛ البته تفصیل برنامههای آموزشی هر یک از گروههای استثنایی، بویژه آموزش و
پرورش دانشآموزان تیزهوش و تجاربی که در کشورهای مختلف در این زمینه کسب شده است، نیاز به
بحث جداگانهای دارد. در هر حال قدر مسلم این است که هدف، ارائه موثرترین برنامه آموزشی متناسب با
ویژگیهای زیستی، شناختی و عاطفی هر دسته از کودکان استثنایی و در چارچوب امکانات و مقدورات جامعه است.
- لینک منبع
تاریخ: سه شنبه , 19 آذر 1398 (16:29)
- گزارش تخلف مطلب